up to date جالبترین و مهیج ترین و بروزترین موضوعات رو اینجا دنبال کنید 8 آذر 1391برچسب:, :: 16:36 :: نويسنده : natanaeel
به این عکسها خیره شو خیره شو به اون روزهای پر از خاطره نخواه گرمی خواب چشم کسی بذاره که بیداری یادت بره یه باری از امروز رو دوشته که واسش یه عمره زمین میخوری همه منتظر تا ببینن کجا تو از جاده ی عشق دل میبری ولی ایستادن فقط کار ماست ما که قصمون قصه ی خواب نیست بیا دل به دریا یزن شک نکن سرانجام این رود مرداب نیست یه مسجد وسط دوتا مثلث اسیره یه کودک زیر چکمه ی سیاهی میمیره یه ضجه زیر اسمون شب پر میگیره یه مادر دوباره ناله رو از سر میگیره گلوله سینه ی برادرم رو میدره شهادت کفن گلی میشه که پرپره قلب اون روی خاک افتاده اما میزنه کسی که تن پاکش روی دستای منه شتاب کن برادر ,وقت شهادت منه وقت گذشتن از خود,وقت نجات میهنه سلاح من سنگ منه,میشکنه شیشه ی شبو فریاد من مثل تبر ,میکنه ریشه ی شبو برخیز ای مسلمان, باید که مثل طوفان تزویر شب رو بشکنیم ,تیرگی رو پس بزنیم منو از اخر بازی نترسون نگو که عزم ما تسلیم میشه حالا هی دور ما دیوار پر کن مگه این* عشق *هم تحریم میشه از این دریا اگه یه قطره کم شه به جاش بارون حق سرریز میشه
نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
|||
|