up to date
جالبترین و مهیج ترین و بروزترین موضوعات رو اینجا دنبال کنید
شنبه 25 آذر 1398برچسب:, :: 23:33 ::  نويسنده : natanaeel
دو شنبه 11 دی 1391برچسب:روشن , :: 13:7 ::  نويسنده : natanaeel

آسمان ِ روشن ...

کی میان ابرهای تیره پنهان می‌شود؟
آسمان ِ ما که با خون شهیدان، #روشن   است

... #مصطفی  هم رفت،  آری! او هم اینجایی نبود
مردهای مرد را آغاز و پایان، #روشن   است

21 دیماه سالگرد شهادت دانشمند هسته ای شهید مصطفی احمدی روشن در پیش است

 



دو شنبه 11 دی 1391برچسب:مهدی ,فائزه, :: 13:2 ::  نويسنده : natanaeel

خدایا!!
در روز حساب آن گونه حساب کن که قوه ی قضائیه با مهدی و فائزه حساب کرد...
الهی آمین...





نشریه آلمانی "فوکوس" به بهانه ی جنگ لفظی ایران - اسرائیل، به بررسی توان نظامی تهران و تل آویو پرداخته است

این نشریه با بیان اینکه ایران قوی ترین قدرت نظامی منطقه است، نوشته است: ایران ۷۸ میلیون جمعیت دارد، درحالی که جمعیت اسرائیل به زحمت به هشت میلیون نفر می‌رسد.
از این گذشته ایران در سال‌های اخیر زرادخانه‌ خود را به شدت گسترش داده و نوسازی کرده است. واحدهای نیروی دریائی سپاه پاسداران و موشک‌های شهاب ۳ نمونه‌ای از این تجهیزات هستند.
این هفته نامه، در جدولی جنگ‌افزارهای ایران و اسرائيل را مقایسه کرده است:



پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:, :: 18:39 ::  نويسنده : natanaeel

بانگ برداشته اند که چرا سیمان نیست!!!

و کسی فکر نکرد که چرا ایمان نیست!!!

و به غیر از انسان هیچ چیز دگری ارزان نیست!!!



پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:انتخابات, :: 18:36 ::  نويسنده : natanaeel

این هم گفتگویی به نقل از یکی از دوستان:

گفتگوی بنده و همشیره محترمه:
من: این مونوریل قم هم که تو دوره بعدی برچیده میشه
خواهرجان : این دولتی که من دیدم توی این ماه های باقی مونده تمومش میکنه
من: این اطرافیانی که من دیدم اصلا با دکتر نیستن.. دکتر خیلی تنهاس:(
خواهر جان : این احمدی نژادی که من دیدم خودش میره بیل میزنه کار رو تموم میکنه ...



پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:9دی, :: 18:17 ::  نويسنده : natanaeel



سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:حجاب, :: 15:11 ::  نويسنده : natanaeel
من یک محجبه ام.... لطفا مرا مسخره کنید....


همانگونه که:
نوح را مسخره کردند. (هود (11):38)
موسی را مسخره کردند. (شعراء (26): 25)
پیامبر قوم عاد را مسخره کردند. (احقاف (46): 26)
و در یک کلمه مسخره شدن، تنها شکنجه ی مشترکی بود که همه ی پیامبران آن را تجربه کردند. (حجر (15):11)


سخت ترین شکنجه ای که بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) وارد آمد. تا آن که خدا برای دلجویی رحمه للعالمین اینگونه فرمود: (اگر تو را استهزا کنند نگران نباش،) پیامبران پیش از تو را (نیز) استهزا کردند. (انعام(6):10 و رعد (13): 32 و انبیاء (21): 41).


اما بدانید خداوند وعده داده است: از آنان روی گردان! ما شرّ مسخره کنندگان را از تو دفع خواهیم کرد. (حجر (15) :95)

تا در روز قیامت بگویند: «افسوس بر من از کوتاهیهایی که در اطاعت فرمان خدا کردم و از مسخره کنندگان (آیات او) بودم!» (زمر (39): 56).



پس مرا هم مسخره کنید!

مادرم زهرا(سلام الله عليهما) جلوی نابینا هم حجابش را حفظ کرد! من هم یک محجبه ام ! الگویم زهراست!
پس تا میتوانید مسخره کنید در من اثری نخواهد داشت.


دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:ازادی مهدی هاشمی, :: 15:6 ::  نويسنده : natanaeel
 
خدا وکیلی بی انصافی ست در زندان بماند، کسی که می تواند وثیقه ده میلیاردی تهیه کند!‬
 
بنده خدا آقای هاشمی رو انگار از خواب بیدار کردن ؛ ذوق مرگش کردن
این هم یه مقایسه ی ساده:
2 مادر (یکی بی ادعا یکی مدعی)
2 فرزند(یکی خلف دیگری ناخلف)
2 آغوش(هر دو عاشقانه  ولی این کجا و آن کجا)
2حس مادرانه(یکی غریب و تنها  شدن و دیگری حس در کنار فرزند بودن)
2 لبخند (یکی تلخ  از ندیدن و یکی شیرین از آزادی)
2 خانه(یک  کوخ و دیگری کاخ)
2 تخت برای خوابیدن(یکی خاک و سرد دیگری نرم و گرم)

 

مهدی هاشمی پس از آزادی، در کنار اکبر هاشمی‌رفسنجانی

 

 

 
«دخمل بابا» در يادداشتي كه به صورت كاملا اتفاقي به بيرون از زندان درز كرده است، شرايط فوق العاده خوب خود در زندان را شرح داده است. وي درباره فضاي زندان چنين چيزهايي گفته است: اینجا آزادی حاکم است، اینجا دموکراسی حاکم است، اینجا گفت و گو حاکم است، اینجا دانشگاه است، اینجا محل خود سازی است، اینجا مدرسه عشق است و ... .

                                 ===============-=
در همين زمينه يكي از هم بندي هاي «دخمل بابا» خاطرات روزانه خود از اولين هفته حضور «دخمل بابا» در زندان را براي ما ارسال كرده است : (طنز)
 
يكشنبه 
 
چه جلالي، چه جبروتي، ياد دور باش كور باش‌هاي دوره ناصري افتادم. ديشب تازه چشممان گرم خواب شده بود كه برق‌ها رو روشن كردند. هنوز دو سه تا فحش اول را نكشيده بوديم به باعث و باني‌اش كه ديديم يك گيت بازرسي گذاشته‌اند دم در و از همه زنداني‌ها خواستند تا بيايند بيرون و بعد از رد شدن از گيت دوباره بروند درون سلول‌ها. بعد هم درهاي سلول‌ها را قفل كردند. قبلش هم هر چيز تيز يا هر چيزي كه قابليت نيز شدن داشت را جمع كردند و بردند. داشتيم فكر مي‌كرديم اين كارها براي چيست كه يكهو ديدم «دخمل بابا» بين چند نفر محافظ وارد شد. بردندش در همان سوئيتي كه در انتهاي بند و با خراب كردن هفت هشت تا سلول ساخته بودند. چه جلالي، چه جبروتي!
 
دوشنبه
 
از امروز قوانين جديد در بند وضع شده است. براي خروج از سلول بايد كارت تردد داشته باشيم، زنداني‌ها نمي‌توانند بيش از يكبار در ماه ملاقاتي داشته باشند، ملاقاتي‌ها براي همان يكبار در ماه هم بايد از يك هفته قبلش بروند قرنطينه، زنداني‌ها هم بعد از ديدن ملاقاتي بايد يك هفته بروند انفرادي تا خداي نكرده بيماري نگرفته باشند! هر كس وارد بند ميشود بايد ابتدا برود زير دوش كلر! و كلي قوانين سفت و سخت ديگر.
 
با بچه‌ها جمع شديم تا نماينده‌اي بفرستيم پيش «دخمل بابا» و شكايت كنيم. من انتخاب شدم. اول راهم نمي‌دادند. گفتند اسمت آفيش نشده است! جلوي در سوئيتش ايستادم تا آفيشم كردند. بعد از بازرسي توسط بادي‌گاردها و معاينه توسط پزشك! رفتم تو. گلايه بچه‌ها را گفتم. «دخمل بابا» خنديد و گفت: 
 
«بخدا من هم راضي نيستم اما چه كنم كه دست من نيست. بالاخره فرزند يك خانواده پر از ستون بودن اين تبعات را هم دارد. باور كنيد من هم دوست داشتم مثل شما، جزو خانواده‌هاي پاپتي و گدا گودوره بودم و انقدر از فهم و شعور بهره نداشتم اما چه كنم؟ دست من كه نبوده است؟ شما فكر مي‌كنيد من از اين همه مهم بودن خوشحالم؟ فكر مي‌كنيد من خوشم مي‌آيد انقدر چگالي اهميت در خانواده ما بالا باشد؟ من دوست داشتم تمام اموال پدرم را بدهم اما يكروز مثل شماها نفهم باشم و سرم در آخور خودم باشد! البته بابا گفته اند كه فرزندان من مثل فرزندان همه مردم ايران هستند...»
 
خلاصه آنقدر از اين حرفها زد كه دلم برايش سوخت. خوش بحال ما كه رعيتيم و سرمان در آخور خودمان است. نمي دانستم «دخمل بابا» بودن انقدر سخت باشد. بميرم برايش! اما در آخر قرار شد از فردا بيايد درون بند و بقيه را هم آدم حساب كند. وقتي به بچه ها گفتم قرار است آدم حساب شويم در پوست خودشان نمي‌گنجيدند!
 
 
دوشنبه
 
امروز صبح زود از خواب بيدار شديم و خودمان را براي آدم حساب شدن آماده كرديم. «دخمل بابا» آمد و از پشت يك حفاظ شيشه‌اي شروع كرد به صحبت كردن. گفت اگر مي‌خواهيد آدم حساب شويد، اولين قدم اين است كه بايد اينجا دموكراسي حاكم باشد. بعد هم گفت من خودم كلي دموكراسي بلدم و براي نمونه هم اشاره كرد تا فيلم حضورش در اغتشاشات بعد از انتخابات را براي همه پخش كردند. ما كلي دستمان آمد كه دموكراسي چقدر خوب است!
 
بعد «دخمل بابا» گفت كه از نظر او همه برابرند و همه چيز بايد با راگيري انجام شود. ما هورا كشيديم. بعد هم صندوق‌هاي راي‌گيري را آوردند تا با اصول دموكراسي معلوم شود چه كساني مي‌توانند ته مانده هاي غذاي «دخمل بابا» را بخورند، چه كساني افتخار دارند اتاقش را رفت و روب كنند، چه كساني مي‌توانند لباس‌هايش را بشويند، چه كساني مي‌توانند روزي دو بار به او كولي بدهند و...
 
همه اينها با راي گيري مشخص شد! باور نمي كردم او به همه ما با يك چشم نگاه كند!
 
سه شنبه
 
امروز صبح «دخمل بابا» گفت بايد اينجا را مدرسه عشق كنيم. ...همه در رفتيم!
 
چهارشنبه
 
«دخمل بابا» با اينكه از رفتار ديروز ما ناراحت بود اما باز هم سر ساعت مقرر بين ما آمد تا ما را آدم حساب كند. بغل دستي‌ام آرام در گوشم گفت اين چطور مي‌تواند اينهمه آدم را يكجا آدم حساب كند، خسته نمي‌شود؟ نكند بهش فشار بيايد؟ گفتم اين هم از لطف خدا به اين خانواده است. قدرتيِ خدا كارهايي كه اينها مي‌كنند از عهده هيچ بني بشري بر نمي آيد!
 
بعد دو تايي چهارقل خوانديم و از دور فوت كرديم طرفش تا چشم نخورد. يكي از بادي‌گارد‌ها كه ديد چيزي را فوت كرده‌ايم طرف «دخمل بابا» آمد و گير داد به ما. بردندمان و تا شب بازجويي كردند تا خداي نكرده چيز بدي را فوت نكرده باشيم. شب تعهد گرفتند كه ديگر چيزي را فوت نكنيم طرف «دخمل بابا» و ولمان كردند. وقتي آمديم به بند همه خواب بودند.
 
پنجشنبه
 
امروز «دخمل بابا» گفت بايد گفتگو كنيم. پرسيديم اين هم يكي از مراحل آدم حساب شدن است؟ با تكان دادن سر تاييد كرد! بعد گفت اول شما مي‌پرسيد يا من بپرسم؟ زبانمان را گاز گرفتيم و گفتيم خدا به دور! مگر چيزي هم هست كه شما خانواده ندانيد و بخواهيد بپرسيد! خنديد و گفت داشتم امتحانتان مي‌كردم، داريد آدم مي‌شويد! قند در دلمان آب شد.
 
بعد ما شروع كرديم به پرسيدن. يكي از زنداني‌ها پرسيد ببخشيد ماجراي چرخهاي توسعه كه پدرتان گفته بود عده اي از مردم بايد زيرش له شوند چيست؟ يكي ديگر پرسيد ببخشيد مردم اسلامشهر سر چه چيزي در زمان پدر شما ريختند تو خيابون؟ يكي ديگر از تورم 49 درصدي دوره سازندگي پرسيد؟ يكي هم از آن عقب‌ها گفت ببخشيد درست است كه مادر شما گفته بودند كه مردم بعد از انتخابات بريزند در خيابان؟! يكي پرسيد قضيه رشت الكتريك و قرارداد كرسنت اخوي شما چيست؟ يكي هم گفت:...
 
ما همينطور داشتيم گفتگو مي‌كرديم كه يكهو «دخمل بابا» شروع كرد به داد كشيدن و همينطور كه بادي‌گاردهايش داشتند با باتوم راه را برايش باز مي‌كردند رفت تو سوييتش! وقتي كه داشت مي‌رفت كلي فحش داد كه بماند اما وسطش گفت: واقعا كه آدم حساب شدن هم ظرفيت مي‌خواهد! گم شيد نفهم‌ها!
 
«دخمل بابا» رفت در سوييتش و ما نفهم‎‌ها هم رفتيم گم شديم در سلول‌هايمان!
 
جمعه
 
امروز «دخمل بابا» از سوييتش بيرون نيامد. مسئول دفترش گفت بانو كلي شاكي است، برويد توبه كنيد. امروزِ ما كلا به توبه كردن گذشت!
 
شنبه
 
با بچه ها جمع شديم و رفتيم جلوي سوييت «دخمل بابا» براي دلجويي. خودمان هم مي‌دانستيم كه خبطمان قابل چشم پوشي نيست اما رفتيم ديگر. روي مقوا نوشته بوديم: «ما همگي نفهميم/ حال تو رو مي‌فهميم»، «اي دخمل بابايي/ عزيز دل مايي»، «تو زاده ستوني/ ما رو ببخش، ميتوني». كلي هم شعار داديم و گريه كرديم تا اينكه روابط همومي دفتر «دخمل بابا» اطلاعيه‌اي صادر كرد و رضايت مشروط بانو را اعلام كرد.
 
 

بیخیال خودتونو زحمت ندین بعضی از ما هم که نمیفهمیم شما چه بلایی سرمون میارید...

GetBC(34);

«یک خانواده محترم» نه از حیث داستان و نه از بابت فرم و تکنیک نسبت به هم خانواده‌های خود «بدون دخترم هرگز»، «سنگسار ثریا» و «شرایط» چیزی اضافه نمی‌کند، اما از نظر شرایط تولید جهش بسیار بزرگی در تولید چنین آثاری به شمار می‌رود. 
 

 



ادامه مطلب ...


صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید. همچون درختی باش که اگر نتوانستی میوه دهی لااقل سایه ای برای افکندن داشته باشی. این وبلاگ شامل موضوعات متنوعی هست که امیدوارم شما رو سرگرم کنه و براتون مفید باشه. پذیرای نظرات و پیشنهادات زیبای شما در جهت ارتقای سطح وبلاگ هستم.
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان up to date و آدرس journalist.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 38
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1